۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

How cool I am


وای باورم نمیشه که این قدر بی طرفانه بتونم راجع یک سری از مسایل قضاوت کنم. جالبیش اینجاست که من هنوز با خودم سر یک سری چیزا کنار نیومدم. و یا شاید اومدم و خودم خبر ندارم و فقط تو ذهنم یک چیز عجیب ساختم .......
چقدر گاهی وقتها من خودم، خودم رو نمی شناسم .............
باید بعضی وقتها به خودت فرصت بدی تا بزنی دل به دریا و بفهمی که ای بابا در شهر هیچ خبری نیست.
من کم کم دارم به نشانه ها اعتقاد پیدا میکنم.

۱ نظر:

NoPerception گفت...

سه مبارز تفعل میزنن به یی چینگ؛ جواب, چیزی در باب ِ خوردنه. اولی نعره میزنه که فردا دشمنو خواهیم خورد, دومی ناله میکنه که فردا خورده خواهیم شد, سومی میگه از دیروز چیزی نخوردیم, بریم آشپزخونه یه چیزی بخوریم.
این آخری میگفت دیدن ِ نشونه, دیدن ِ خوده؛ لحظه ای که نسبت به خودت آگاه میشی. و معتقد بود که نشونه ها وجود دارن ولی برای دیدنشون باید بی قضاوت (یا بقول تو "بی طرف") بود.