۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

خسته ام مثه سگ، و غمگین مثه یه کوالا روی آخرین شاخه درخت ...

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

just a tool

کلاً وسیله چیز خوبیه حالا از هر مدلیش
ممکنه بعضی از مدلاش ذاتاً چیز مزخرفی باشن، اما مهم اینه که تورو به مقصد میرسونن ...
به این سوال معروف که میگه "آیا هدف وسیله رو توجیه میکنه ؟؟؟" هم کاری ندارم فعلاً
فقط اینکه یادم باشه، یادت باشه که حواست یغل در به وسایلی که سر راهت قرار میگرن باشه، اونا فقط وسیله هستن !!!
...

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

my clouds..

چقدر
هوای حوصله ام ابریست ....

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

tired

چقدر یه دفعه خسته شدم .... زیاد زیاد ...
هنوز کلی راه در پیشه و من تازه فهمیدم اولشم ...

ببین
یه هو دلم حوستو کرد، یکیو دیدم دقیقاً به همون گهی و شاید بدتر
اما این من، دیگه اون من نیستم
الان یه من جدید خسته ام، پس تیر خلاصو از راه نرسیده شلیک کردم
...
بله قربان! پیغام شما هم دریافت شد. مرسی! لطف کنید دفعه بعد، کمی ملایمتر پیغام رسانی کنین با توجه به شناختی که از من دارین!

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

eye to eye

در عجب بازیهای روزگارم

تو بازیهای تکراری جنگل
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
گهی شکار و گهی شکارچی
گهی فاعل و گهی مفعول
گهی آبی و گه آتش
و
دقیقاً لحظه ای که چشم دوختی به چشمای شکارت، یادآوری اون فضایی که شکار بودی به چشم شکارچیت، غمناکه!!! و مسئله اینه که با اینکه آگاهی باز هم بازیو ادامه میدی؛ آیا؟؟
...
آره داداش
چنین است رسم سرای درشت

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

my promises

این قدر این جمله به گوشم دلنواز بود که یهو موجی از اون بالا تا پایین جاری شد.
...
"شقایق حالا که تا نصفه نردبون بالا رفتی، تا آخرش برو دیگه. نکنه پشیمون کنی یا تصمیم بگیری برگردی پایین"

من هم میگم به روی جفت چشام ... شرمنده واسه این همه حمایت و این همه سهل انگاری و در جا زدن از جانب من!

حس غریبی میگه هنوز دیر نیست ...
زین پس ...

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

to be frank ...

چقدر راحت و ساده میشه گاهی حرف دلتو بزنی!
اوهوم، همه چیز شاید خوب، دوست داشتنی و شاد باشه ولی اون ته دله راضی نیست ...
بدون حتی شروع کردن، قضاوت کردن یه نوع تعصبه
ولی وقتی، حتی با یه تلاش مختصر واسه کنار گذاشتن این تعصب شاید بی جا، ته دلت بهانه گیری میکنه، دلیلی نمیبینی که ناشادش کنی

نکنه باید ته دل و بیخیال شد تا خودش با روی دل کنار بیاد!!!!!!

شايد این هم سرمشق جدیده، ولی من الان دانش آموز خوبی نیستم، ولی ای ول آموزگار ...
و اما ...

به من گفتی تا که دل دریا کن
بند گیسو وا کن
ابر باران زا
شب
بوی دریا

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

my real discovery

آره، جالبه!
تجربه و شناخت به همراه جسارت حتماً راه گشاست .

و جالبتر از اون خوبی کمبود یکی از این سه تاست
گی گفته همیشه رسیدن به یه بن بست شکسته، شاید در پنهان یه باغ مخفی باشه ...