۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

A man for all the seasons

به طرز عجیبی این روزها مرتباً خاطراتت پررنگ میشه...
شاید یکی از معدودترین هایی باشی که هیچ نقش منفی در تارپود ذهن من و کل آدمهای اطرافت نذاشتی
یک قندون قند و این جمله معروف "خانم شقایق واسه خونشون قند از اینجا میبره"
حاج آقا این عادت دیگه از سرم افتاده، من چاییمو مدت هاست تلخ میخورم.......
حاج آقا دیگه پایه های صندلیم تو هوا معلق نیست!
دیگه ساعت 11 صبح نون تازه با پنیر نمیخورم!
دیگه ...

...
الان نمیدونم کجا هستی ولی میدونم باید پیدات کنم، ولی شاید هم باید بزارم گم شده باقی بمونی...
خدا کنه هر جا هستی چهار ستون بدنت سالم باشه
از برق نگات هم ذره ای کم نشده باشه
بدونی که خانم شقایق همیشه قبولت داشته
و بهترین بابا بزرگی بودی که تا حالا داشته و دارررررررررررررره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حاج آقا نکنه یه وقت ... ، زیاد می ترسم که دیر شده باشه
اخیراً همیشه دیرم میشه ...................

دلتنگتم مدتهاست !!!




۱۳۸۸ خرداد ۲, شنبه

So far

یک فرمان از ده ........
یه ماشین دودی .......
یه فنجون قهوه بزرگ ......
و عقربه هایی که دارن به هم نزدیک میشن .....

چقدر دور افتاده بودم ...

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

وای بر تو

قبل از اینکه اتفاقی بیافته و تو از نتیجه کار مطمئن نباشی، با خودت میگی وای این هم به خیر بگذره، بدترین حالت از بین همه حالتهای مثبت هم باعث رضایتت میشه!
و حالا اون اتفاق می افته و تو نتیجه ای گرفتی خیلی بهتر از اون چیزیی که انتظار داشتی ولی بهترین حالت هم نیست ...
الان وقتشه که شاد باشی و احساس رضایت و سبکی ازته ته دلت بکنی. اما یه کرم تو ذهنت وول میخوره که اگه یه جور دیگه میشد بهتر میشد یا فلان کار نتیجش مثبت تر میشد..... خلاصه به اعصابت تر میزنی........
میدونم که رقابت، تلاش و.... باعث پیشرفت میشه و شاید لازمه یه زندگیه موفق باشه اما....

باید یاد بگیری که اگه یه موفقیت هر چند کوچیک به دست میاری شاد باشی و حسهای خوبت با هزار تا اما و اگر ضایع نکنی!

باید یاد بگیری که همین قدر دانی ازشادیهای کوچیکه که از یکی آدم شاد و خوشبخت میسازه
!

باید یاد بگیری قدر یک سری چیزهایی که داری رو بدونی هر چند که کوچیک باشن ومطمئن باشی بهتر از اون هم هست
!

باید یاد بگیری تلاشو قبل از اتفاق انجام بدی و خودتو مسئول نتیجه بدونی!


باید یاد بگیری که همیشه از خوب، خوبتری هم هست ولی تو باید گاهی به خوب خودت قناعت کنی و در زمان مناسب دنبال خوبتر باشی. اگه کار انجام شد و پروندش بسته شد باید از خوبی که بدست آوردی راضی باشی و افسوس یک خوبتر رو نخوری!!!


باید یاد بگیری که همیشه اون چیزی که تو داری نباید خوبترین باشه ...



من خسته شدم از دست تو که این همه چیز باید یاد بگیری یا اگه میدونی عمل نمیکنی!

خجالت داره اون ابروهای گره خورده، حالا گیرم که گره ابروهاتو باز کردی تو صورتت، من که ته دلتو میدونم چشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خلاص !!!!


۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

To all who cares

یک سال گذشت
یک سال گذشت به سرعت برق، این قدر زود که حتی فکر می کنم که به یک پلک زدن هم نرسید!
یک سالی که کلی چیزهایی رو فهمیدم که تو 28 سال قبلش، سر جمع، نفهمیده بودم خصوصاً قسمت کیفی قضیه رو
فهمیدم مامان و بابا یعنی چی! شهرام یعنی چی!
عصرای جمعه خونه مامان زهرا با لادن و بروبکس پلاس بودن یعنی چی!
خونه یعنی چی!
آیدا، طلیعه، صبا و موشی ... یعنی چی!
گلبرگ 2 با مینا، میترا و غزل و امین یعنی چی!
معنی پیاده روهای کوهسنگی رو درک کردم
جمله "شقایق سالادتوجدا درست کردم و پیازش کمتره" رو درک کردم با سلول هام ...
ابراهیمو مرور کردم ...
النازو فهمیدم ...
فهمیدم هوای ترو تازه رو، فراوونی لاله و نرگس و صدای بلبل و آخرش سکوت رو ....
فهمیدم یه آدمایی پیدا میشن که حتی به مگسای تو هوا احترام میذارن، پرندهایی هستن که اگه حتی پخ بکنیشون فکر میکنن داری صداشون میزنی.....
فهمیدم علم همراه با ثروت بهتره ...
فهمیدم در کسری از زمان میشه یه ارزشو ضد ارزش کرد ...
فهمیدم رندی خیلی هم خوبه اگه در برابر یه رند استفاده شه ...
فهمیدم تعصب فرصت یاد گرفتنو میگره .....
فهمیدم از خودت هم شاید مهمتر باشه بعضی وقتا یه چیزایی...
فهمیدم دوست خوب واقعی داشتن چه حسیه ....
فهمیدم دوست خوب مثل خونواده می مونه ....
فهمیدم که چقدر کلاً دیر میفهمم
فهمیدم که این دیر فهمی چقدر به ضرر خودم و اطرافیانم شده .. P:
آخرش اینه هم که شاید فکر کردم که فهمیدم کلاً (;

این قافله عمر عجب می گذرد /دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری/ پیش آر پیاله را که شب می گذرد


۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۵, جمعه

Poor Evil

بازار شیطون هر جایی یه جور کساده .... D:

Hinduism: Desire as the root of all evil
Buddhism: Ambition as the root of evil
Judeo/Christian/Muslim: Sex as the root of all evil.
Marxism: Competition as the base of all evil.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

اینو هستم اساس D: (;

فحش یکی از اصول ايجاد تعادل در آدميزاد است، اگر فحش وجود نداشته باشد، بله، آدمی دق می‌کند. بيشتر از تعداد و نوع فحش هر زبانی می‌شود از اوضاع مردمی که در يک ناحيه زندگی می‌کنند، سر درآورد، رابطه‌ی بين‌شان را کشف کرد. زبان فارسی اگر هيچ نداشته باشد "فحش آبدار" زياد دارد. ما که سر اين ثروت عظيم نشسته ايم چرا ولخرجی نکنيم؟

(صادق هدايت)


*** آی چسبید وقتی خوندم، ولخرجی و دست و دلبازی آبدار رو عشق است .......... ;)

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

Question Mark

با یک دوست در مورد مطلبی گپ میزدم که متاسفانه ناتموم موند.....
مسئله ای که خارج از چهارچوب ذهنی فرد هست به جای تعبیر و تفسیر به یک مفهوم قابل درک در اون قالب فکری، شاید بهترباشه که به حال خودش رها بشه تا زمان درست که ذهن رشد لازمو واسه درک موضوع پیدا کنه.
این جوری شاید بشه جلوی یک سری پیش داوری، قضاوت و تعصبات نابجا رو گرفت ...
شاید زمان مناسب وقتی باشه که از طریق یک تجربه شخصی پرده ها واست کنار زده بشه و بتونی با ذهنی باز مسئله رو ببینی ....
اما یک سوال پیش میاد که اگه اون فرصت تجربه پیدا نشه، رها کردن مسئله به معنی پاک کردن صورت مسئله نخواهد بود؟؟؟؟؟؟؟

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه