۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

بدون شرح

لاله که مرد پشت مامان زهرا خم شد ...
ابراهیم که مرد پشت عمو مهدی هم خم شد ..
بعدش نوبت سعید شد که پشت عمه جان رو خم کنه ...
...
الان کسی نمرده اما پشت من هم خم شده !


۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه

درود بر جناب رازی

کنار ریل قطار واستادی، بلیط هم تو دستت ظاهراً هم کلی واست آب خورده، همه هم به صورت دیوونه وار در حال سوار شدن و قطار هم در آستانه حرکت ... و بعد تویی که با یه لبخند و دست تکون دادن هزاران صورت غریبه رو بدرقه میکنی ...


۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

Stop it

هیچ دلیلی برای اثبات این نظریه پیدا نمی کنم
"نابرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!"
بیشتر به نظرم یه توجیه میاد که احتمالا توسط اولین نیکان انسانها، اون گروهی که از یه سری استعدادهای ذاتی و اکتسابی محروم بودن و برای رسیدن به هر چیزی ماتحت مبارکشونو پاره میکردن، به وجود اومده.
و حالا این توجیه سینه به سینه چرخیده تا به این صورت الان و به یه باور عمومی رسیده.
جالبی قضیه واسه من اینه که تا اون حد این باور مقبول شده توسط افراد که اگر یه نفر به اتکا استعدادهاش خصوصاٌ اکتسابی ها به یه موفقیت برسه با دید انتقادی مواجه میشه ...!
دوست عزیز هیچ دلیلی نداره اگه من و تو واسه هر موفقیتی کلی جون بکنیم بقیه هم باید همین کارو بکنن.
آره این عدالت ممکنه نباشه ولی یکی از قوانین بقا است ....

* این نوشته فقط یه نظر شخصیه!