۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

thirty years old Alice in wonder land

و من سی ساله شدم ...

وسط جنگل دنبال یه خرگوش میدوید که یه دفه افتاد توی گودال ....
یادته که کدوم داستانو میگم ...
چشمات رو به یه دنیایی باز میشه، پر از اتفاقات خوب، اسرارآمیز و عجیب ...
شاید این دنیای عجیب این قدر واقعی ولی دور از تو بوده، که فقط تو قصه ها متصور میشدیش !

و الان این من سی ساله هستم، طبق معمول اندر کف بازیهای این سرای بزرگ

پس الان باید این قدر گوش به زنگ باشی که اگه همون خرگوشه که داری دنبالش میکنی اگه یه دفعه تبدیل بشه به یه اژدها، به جای تعجب به پری روش و پرواز کنی !!!!!
باور دارم که همه ما واسه خودمون یه پا آلیس هستیم، فقط یه چشم بینا، یه گوش آشنا و یه درون هوشیار لازم داریم تا بتونیم دل بدیم به این همه اعجاب ....

* شاید بغل در بد نباشه یه سری کوفته قلقلی بریزی تو دهن جناب اژدها که بهتر پرواز کنه ! ;)


هیچ نظری موجود نیست: