۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

Inputs

نمی دونم که چرا یه سری آدما فقط یه سری ورودیهاشون بازه و بقیه همه تعطیله ...
آیا بهتر نیست این فیلتر به جای ورودی قبل از خروجیها گذاشته باشه ...
از چیزای به ظاهر نچسب هم کلی نتیجه مثبت میشه حاصل کرد
دلگیر کننده است شنیدن دائم این سری جملات
" من حوصله فلان کار، فلان گروه آدم رو ندارم یا کلی چیز کوفتو دوست ندارم"
" من با فلان آدم معاشرت نمیکنم به هزار و یک علت ... "
این جوری فرصت کلی یاد گرفتنو از خودت میگری و همیشه خروجیهات ثابت میشه
امکان تعیین سطح روابط واسه همین موقع ها گذاشته شده. فکر کنم به جای بستن شیر فلکه اصلی از اون بالا یه سری صافی اون وسط مسطا کار گذاشته بشه
قرار نیست همه آدما مثل من فکر کنند، مثل من موسیقی گوش بدن، مثل من عکس العمل نشون بدن، مثل من لباس بپوشن، مثل من عاشق شن، مثل من محبت کنن، مثل من نادون باشن و یا ....
پس قبول کنم نسخه ای که واسه خودم میپیچم واسه بقیه کار نمیکنه ...
ببین دوست عزیزم، همیشه میگم که تعصب فرصت یاد گرفتن و زندگی کردنو از آدم میگره
و این قدر این تعصب موذی هست که اگه غافل بشی حتی رو کوچکترین و نا ملموس ترین چیزا اثر میذاره
ببین حتی رو این پست لعنتی !!!!

و حالا سوالی که مطرح میشه: اصلاً چه الزامی است به یاد گیری؟؟؟ آیا همه چیز همین جوری خوب و شاد نیست. مگه مهم این نیست که من راضی باشم !!!!!!!!! یا اینکه آقا ما اگه نخوایم چیزی یاد بگریم کیو باید ببینیم ؟؟؟!!!!! D: ;) :p
من همینجوری هستم تو تعصب یاد گیری و یاد دادنو بذار کنار، و لازم نمیدونم که تغییری بدم. حالیته !!! منو همونجوری که هستم ببین !

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سوال از مخاطبي مجهول:
آيا از همه چیز كه "همین جوری خوب و شاد" هستن لذت ميبري؟ يا لااقل از بيشتر اين چيزها لذت ميبري؟ و قطعا مهم اينه كه راضي باشي؛ ولي آيا راضي هستي؟

چه خوبه اگه باشي.

اگه نبودي، اينو واسه خودت و خطاب به خودت تكرار كن "منو همونجوری که هستم ببین".

Shaghayegh گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Shaghayegh گفت...

می فرمایند:

هر كسي از ظن خود شد يار من
از درون من نجست اسرار من
...

NoPerception گفت...

باز هم برای مخاطبی مجهول:
احساس رضایت حسی است شخصی. مستقله از دوست و پارتنر و والدین و غیره.
این تویی که راضی هستی یا نیستی، و اگه نیستی کسی نمیتونه این احساس رو برات بوجود بیاره مگر خودت.

طبیعیه که وقتی دنبال راه حل میگردی و نظر میخوای، هرکس از منظر خودش راهی رو بهت پیشنهاد خواهد داد؛ قرار نیست که به این پیشنهاد اقتدا کنی و البته که نمی کنی. تنها کاربردش اینه: دیدن نگرش آدمهای مختلف نسبت زندگی و درک روش و شیوه برخوردشون با زندگی، شاید این شانسو بهت بده که تک بعدی به مصاف دغدغه-هات نری. شاید این شانسو بهت بده که خودتو بهتر ببینی/بشناسی/بپذیری و درنهایت راه حلتو خودت پیداکنی. اصرار دارم که خودتو ببینی چون قدری شک دارم که حتی خودت از درون خودت بدرستی خبر داشته باشی، وگرنه عدم رضایتی باقی نمیموند (چه از محیط، چه از خودت و چه از بازیهای روزگار). وقتی در کل راضی باشی دیگه نه تعصبی روی یادگرفتن هست و نه اصراری به یاد نگرفتن؛ همه چیز روون خواهد بود و در تعادل، یاد میگیری وقتی باید یاد بگیری و آزرده هم نخواهی شد از این یادگیری مداوم.
حاشیه: یادگرفتن هم ارزه باانعطاف پذیر بودن، که اون شخصی که نمی آموزه سفت شده و شکننده.

ظن من اینه که رضایت حاصل نیست، که اگر هست هرچه نوشتم گزافه است.