۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

استاد سیبیل

سر کلاسم الان، حس کردم یه هو دوس دارم یه چیزی بنویسم
استاده داره ... شعر محض میگه، اول هر جلسه هم تاکید میکنه اگه هر کی هم غیبت کنه و بعدش بیاد التماس کنه واسش کلاس خصوصی بذارم نمیشه (به یاد کلاس اول دبستان)، دلم میخواد یه قهقهه بلند بزنم هر دفعه که میشنوم، میخوام نصف دوم کلاسو جیم بزنم بعد هم برم التماس پیش عمو استاد چاق سیبیلو شیلیایی که واسم خصوصاً توضیح بده ;)

تو دلم یه انتظار بزرگه ولی میدونم اگه منتظرش باشم اتفاق نمیافته
منتظره که یه دفعه حمله کنه، فقط خدا کنه شادی واسم بیاره ....
یعنی میشه
نمیشه
میشه
نمیشه
میشه
نمیشه
.
.
.