۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

tired

چقدر یه دفعه خسته شدم .... زیاد زیاد ...
هنوز کلی راه در پیشه و من تازه فهمیدم اولشم ...

ببین
یه هو دلم حوستو کرد، یکیو دیدم دقیقاً به همون گهی و شاید بدتر
اما این من، دیگه اون من نیستم
الان یه من جدید خسته ام، پس تیر خلاصو از راه نرسیده شلیک کردم
...
بله قربان! پیغام شما هم دریافت شد. مرسی! لطف کنید دفعه بعد، کمی ملایمتر پیغام رسانی کنین با توجه به شناختی که از من دارین!