۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

Sir, I'm just selling SEAWATER

ترانه آب دريا

به‌روايت احمد شاملو

دریا خندید
در دور دست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.

ــ تو چه می‌فروشی
دختر غمگین سینه عریان؟

ــ من آب دریاها را
می‌فروشم، آقا.

ــ پسر سیاه، قاتی ِ خونت
چی داری؟

ــ آب دریاها را
دارم، آقا.

ــ این اشک‌های شور
از کجا می‌آید، مادر؟

ــ آب دریاها را من
گریه می‌کنم، آقا.

ــ دل من و این تلخی بی‌نهایت
سرچشمه‌اش کجاست؟

ــ آب دریاها
سخت تلخ است، آقا.

دریا
خندید
در دوردست،
دندان‌هایش کف و
لب‌هایش آسمان.


فدريكو گارسيا لوركا




هیچ نظری موجود نیست: