سرکلاس فلسفه علم بحث این بود که علم چیه،به چه دردی میخوره و اینکه با علم میشه مشکلات بشری رو حل کرد و نتیجه اینکه هر آدم اگر به فکر حل کردن مشکلات بقیه باشه مشکلات خودش حل میشه، در آخرهم یک شعر در مورد یک عشق زمینی خونده شدبا این مضمون که عاشق از معشوق میپرسه که خودتو بیشتر دوست داری یا منو؟؟، طرف هم یک سری جواب میده که خلاصش این میشد "این قدر در وجود هم حل شدیم که دیگه من و تویی وجود نداره و فقط یک روح واحد و یگانه این وسط باقی مونده... "
تمام مدت داشتم به این مسئله فکر میکردم که این شعر رو من کجا شنیدم و البته با این حس مرموز که فکر میکردم که اون چیزی که تو ذهنم هست، یک چیزی ورای گفتگو عاشقانه دو تا آدمه.....
شعر که تموم شد استاد گفت این شعر از یک شاعر به نام مولانا جلال الدین محمد بلخی بود. نا خودآگاه یک شادی بزرگ تو وجودم نشست، مقداری به خاطر غرور ملی و مقدار دیگه این که کشف کردم که چرا این شعر اینقدر آشنا بود.....
و بعد این مصراع به خاطرم اومد که
تمام مدت داشتم به این مسئله فکر میکردم که این شعر رو من کجا شنیدم و البته با این حس مرموز که فکر میکردم که اون چیزی که تو ذهنم هست، یک چیزی ورای گفتگو عاشقانه دو تا آدمه.....
شعر که تموم شد استاد گفت این شعر از یک شاعر به نام مولانا جلال الدین محمد بلخی بود. نا خودآگاه یک شادی بزرگ تو وجودم نشست، مقداری به خاطر غرور ملی و مقدار دیگه این که کشف کردم که چرا این شعر اینقدر آشنا بود.....
و بعد این مصراع به خاطرم اومد که
هر كسى ا ز ظن خود شد يار من / از درون من نجست اسرار من
همیشه با شنیدن شعرهای مولانا یک چیزی جدا از یک عشق مادی توی ذهنم میاد. یک نوع حس که باعث میشه که فکر میکنم که همیشه من از معنویت وجودم چقدر غافل هستم! به هیچ عنوان منظورم این نیست که من چه آدم خفن ژرف اندیشی هستم، میخوام اینو بگم که یک انسان چقدر میتونه بزرگ باشه که بقیه آدما با هر فرهنگ، نژاد، رنگ،.. فراخور حال و روز و موقعیتی که دارن بتونن از حرفاش هزاران نسل بعد استفاده کنن حالا میخواد یک مسئله مادی باشه یا معنوی...!!!!!
"زنده باد فلسفه شرق"
این هم متن شعری که خونده شد***
"زنده باد فلسفه شرق"
این هم متن شعری که خونده شد***
A lover asked his beloved
Do you love yourself more than you love me
Beloved replied, I have died to myself and I live for you
I've disappeared from myself and my attributes
I am present only for you
I've forgotten all my learnings
but from knowing you I've become a scholar
I've lost all my strength, but from your power I am able
I love myself...I love you
I love you...I love myself
۳ نظر:
سلام خوبی
وب لاگت جالبه
به کلبه ما هم سری بزن
یا حق [گل]
باحال بود !
حالاولی دیگه جوگیر نشو. فلسفه شرق نه ، عرفان شرق باز یه چیزی D:
لافی قرار شد هر چی من بگم (; D:
عرفان معجوني شگفتانگيز از مكتبهاي مختلف فلسفي جهان است. در عرفان عقايد برهمنها، بودائيها، رواقيان، نسطوريان، مهريان، عقايد مسلمانان زاهد، عقايد افلاطونيان جديد و حتي نكاتي از آئين زرتشت ميتوان يافت.
ارسال یک نظر