دختر تو آینه چقدر یه دفعه غریبه زد!
با یه پیشونی گره خورده، کرمو دور چشمش مالید ، بعد یه تیکه پنبه رو محکم روش کشید و با اون چشم دیگش، نگاه عصبانیشو به من دوخت و بعد نیم نگاهی انداخت به پنبه سفید تو دستش که حالا دیگه سیاه بود ... حالا نوبت اون چشم دیگش بود ... آره محکمتر بکش ...
حقش بود همون جا هر چی دم دستم بود و به طرفش پرتاب میکردم ...
با یه پیشونی گره خورده، کرمو دور چشمش مالید ، بعد یه تیکه پنبه رو محکم روش کشید و با اون چشم دیگش، نگاه عصبانیشو به من دوخت و بعد نیم نگاهی انداخت به پنبه سفید تو دستش که حالا دیگه سیاه بود ... حالا نوبت اون چشم دیگش بود ... آره محکمتر بکش ...
حقش بود همون جا هر چی دم دستم بود و به طرفش پرتاب میکردم ...
۱ نظر:
وقتی میگم نداری بگو ندارم...
ارسال یک نظر