۱۳۸۷ اسفند ۲۲, پنجشنبه

در روزهاي آخر اسفند
کوچ بنفشه هاي مهاجرزيباست
در نيمروز روشن اسفند
وقتي بنفشه ها را از سايه هاي سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
ميهن سيارشان
در جعبه هاي کوچک چوبي
در گوشه خيابان مي آورند
جوي هزار زمزمه در من ميجوشد
اي کاش
اي کاش آدمي وطنش را
مثل بنفشه ها
در جعبه هاي خاک
يکروز ميتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک.

"شفيعی کدکنی"


۲ نظر:

Talieh گفت...

الهی بگردم که شقا جونم دلش واسه هفتهٔ آخر اسفند وطنش تنگ شده.وطنش هم خیلی شقا رو miss کرده!

ناشناس گفت...

عیدت مبارک شقایق جان.
جات اینجا خیلی خالیه,
IF you know what I mean
!!