همیشه از کسی یا چیزی که ناراحتم میکنه، دوری میکنم و کاملاً نادیده میگیرم............
ولی این بار، بدون اینکه واقعاً بخوام دقیقاً رفتم تو دلش............ نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبیش اینجاست که حالا اون چیز دیگه بعد از چند بار رودررویی، خیلی واسم عادی شده.......
دوست دارم این حالتو، اولش یه کم سخت بود ولی بعدش این قد حسم عادی و بی تفاوت شده مثل حسی که الان نسبت به این صندلی که روش نشتم دارم..................
گفته باشم این حسم دلیل نمیشه که بخوام متد اصلیمو عوض کنم چون حیفه این همه انرژی........ D:
بی خیالیو عشقه (;
ولی این بار، بدون اینکه واقعاً بخوام دقیقاً رفتم تو دلش............ نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
جالبیش اینجاست که حالا اون چیز دیگه بعد از چند بار رودررویی، خیلی واسم عادی شده.......
دوست دارم این حالتو، اولش یه کم سخت بود ولی بعدش این قد حسم عادی و بی تفاوت شده مثل حسی که الان نسبت به این صندلی که روش نشتم دارم..................
گفته باشم این حسم دلیل نمیشه که بخوام متد اصلیمو عوض کنم چون حیفه این همه انرژی........ D:
بی خیالیو عشقه (;
۲ نظر:
یه عالم ادم ازم احوالتو پرسیدن و اینکه خوش میگذره راضی هستی..من ساده هم گفتم اره فقط درساش زیاده. احساس مامانهای ساده از همه جا بی خبر رو دارم که بچشونو میفرستن شهر دیگه دکتر شه!!!!
چه جمله خوبی !!!! " احساس مامانهای ساده از همه جا بی خبر رو دارم که بچشونو میفرستن شهر دیگه دکتر شه!!!! "
ارسال یک نظر