نمی دونم این چه مرضیه، وقتی یه کار حجیم انرژی بر رو تموم میکنی به جای آرامش، شادی و نفسی از سر آسودگی
یه هو حس پوچی و توخالی بودن بهت دس میده....
اوایل فکر میکردم گذراست ولی میبینم ادامه داره و رابطه اش هم با حجم کار و انرژی که واسش صرف شده، مستقیمه ...
واسه همینه که الان نصف شب با لبهای آویزون با کلی کمبود خواب و دلی پر نق بعد از فرستادن یه پروژه گنده کوفتی، بی هدف نشستم تو تختم !!!!!!!!!!!!
۳ نظر:
آره گاهی اینجوری میشه. اونقدر وقف یه چیزی میشی که وقتی از شرش خلاص شدی یه دفعه احساس تهی بودن میکنی. واکنشهامون نسبت به چیزایی که دچارشیم گاهی نیاز به بازنگری اساسی داره !!!
آی گفتی .....این اصلا خود خود منم !
شاید به این خاطره که اوون موضوع رو بیش از حد بهش بها داده بودیم و تلاش ما متناسب با موضوع نبوده
ارسال یک نظر