۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

وای بر تو

قبل از اینکه اتفاقی بیافته و تو از نتیجه کار مطمئن نباشی، با خودت میگی وای این هم به خیر بگذره، بدترین حالت از بین همه حالتهای مثبت هم باعث رضایتت میشه!
و حالا اون اتفاق می افته و تو نتیجه ای گرفتی خیلی بهتر از اون چیزیی که انتظار داشتی ولی بهترین حالت هم نیست ...
الان وقتشه که شاد باشی و احساس رضایت و سبکی ازته ته دلت بکنی. اما یه کرم تو ذهنت وول میخوره که اگه یه جور دیگه میشد بهتر میشد یا فلان کار نتیجش مثبت تر میشد..... خلاصه به اعصابت تر میزنی........
میدونم که رقابت، تلاش و.... باعث پیشرفت میشه و شاید لازمه یه زندگیه موفق باشه اما....

باید یاد بگیری که اگه یه موفقیت هر چند کوچیک به دست میاری شاد باشی و حسهای خوبت با هزار تا اما و اگر ضایع نکنی!

باید یاد بگیری که همین قدر دانی ازشادیهای کوچیکه که از یکی آدم شاد و خوشبخت میسازه
!

باید یاد بگیری قدر یک سری چیزهایی که داری رو بدونی هر چند که کوچیک باشن ومطمئن باشی بهتر از اون هم هست
!

باید یاد بگیری تلاشو قبل از اتفاق انجام بدی و خودتو مسئول نتیجه بدونی!


باید یاد بگیری که همیشه از خوب، خوبتری هم هست ولی تو باید گاهی به خوب خودت قناعت کنی و در زمان مناسب دنبال خوبتر باشی. اگه کار انجام شد و پروندش بسته شد باید از خوبی که بدست آوردی راضی باشی و افسوس یک خوبتر رو نخوری!!!


باید یاد بگیری که همیشه اون چیزی که تو داری نباید خوبترین باشه ...



من خسته شدم از دست تو که این همه چیز باید یاد بگیری یا اگه میدونی عمل نمیکنی!

خجالت داره اون ابروهای گره خورده، حالا گیرم که گره ابروهاتو باز کردی تو صورتت، من که ته دلتو میدونم چشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خلاص !!!!


۲ نظر:

مه یار ارجمند راد گفت...

are you talking to yourself in this post or someone else

Laleh گفت...

یادمه یه پست دیگه داشتی که خیلی دوستش داشتم
[ همیشه حس های خوبمو به امید حس های احتمالی بهتر از دست میدم ]
واقعا امان از جاه طلبی همیشگی!