دیشب یاده اون صفت قدیمیم افتادم که اولین بار آیدا کشف کرد و اسمشو گذاشت "چماق".....
چماقی در من یه سیستم دفاعی هست که به طور ناخودآگاه فعال میشه مثل اون حشره ای که شبیه چوب خشک میشه که شکارچی ها پیداش نکنن، از نظر من یه دیوار شیشه ای که اجازه نمیده از محیط اطراف چیزی به داخل نفوذ کنه و من حداقل در ظاهر آسیب نبینم...
به این نتیجه رسیدم که این یک سال گذشته من اکثراً یه چماق واقعی بودم به جزبرخی اوقات که برای چماقی انرژی نداشتم یا اوقاتی که الکل از معجزاتش بی نصیب نمیذاشت ...
کاری به درست بودن یا غلط بودنش، منطقی بودن یا غیر منطقی بودنش ندارم، فقط میدونم قسمتی از شخصیت من هست و تصمیمی ندارم تلاشی در تقویت یا تضعیفش بکنم.
شاید دوستام دل خوشی نداشته باشن از این حالت، پس الز شرمنده ام اگه یه سال با یه چماق هم خونه بودی، اون جزوی از منه D:
چماقی در من یه سیستم دفاعی هست که به طور ناخودآگاه فعال میشه مثل اون حشره ای که شبیه چوب خشک میشه که شکارچی ها پیداش نکنن، از نظر من یه دیوار شیشه ای که اجازه نمیده از محیط اطراف چیزی به داخل نفوذ کنه و من حداقل در ظاهر آسیب نبینم...
به این نتیجه رسیدم که این یک سال گذشته من اکثراً یه چماق واقعی بودم به جزبرخی اوقات که برای چماقی انرژی نداشتم یا اوقاتی که الکل از معجزاتش بی نصیب نمیذاشت ...
کاری به درست بودن یا غلط بودنش، منطقی بودن یا غیر منطقی بودنش ندارم، فقط میدونم قسمتی از شخصیت من هست و تصمیمی ندارم تلاشی در تقویت یا تضعیفش بکنم.
شاید دوستام دل خوشی نداشته باشن از این حالت، پس الز شرمنده ام اگه یه سال با یه چماق هم خونه بودی، اون جزوی از منه D: